اولین پست اولین وبلاگم که دیگه ندارمش این بود
میدونی نسیم
حاضرم همه ی این دو سال دانشگاه رو بدم و در عوض یه بار دیگه با هم از طبقه ی سوم ساختمون خرابه ی دبیرستان کوثر داد
بزنیم: کریسمس مبارک
یادته همه ی کلاس سه ردیف درست می کردن که نمی شد ازش رد شد و من و تو همیشه دوتایی جدااز همه آخر کلاس می نشستیم.مثل یه جزیره بود جدا از همه ی دنیا. اونا شیمی گوش میدادن و ما برای هومن نامه می نوشتیم و به بابای محمد رامشی می خندیدیم وبه همه چی بلند می خندیدیم و گاهی گریه می کردیم.
خیلی وقتا دلم می خواست که از همه چیز این دنیا به اون جزیره پناه ببرم. و مثل اون موقع ها احمق باشیم و حرفای گنده بزنیم و من عاشق محمد رامشی باشم و از کارگرای ساختمون و لوله کش و لحاف دوز و شاگرد شوفرا خوشم بیاد و با هم به انجمن زرتشتیا نامه بنوسیم و توی سلف برای هانس گریه کنیم دلم می خواد برگردم و بگم اون موقع هایی که دهنم بسته است چه مرگمه
ولی من دیگه اون مرضیه نیستم.تو چی هنوز همون نسیمي؟
"مرضيه"
*در ضمن اون متن پايين مال خودم نيست كه اجازه دخل و تصرف توش داشته باشم.ok?
No comments:
Post a Comment