Saturday, January 27, 2007

براي مريم
باور كن سهم من و تو اين نيست كه هر وقت هر كره خري دلش خواست بيايد بعد هر وقتم دلش خواست برود.مي داني تقصير ما نيست كه چهار سال مي گذرد بعد به اندازه ش
پوستمان كلفت نمي شود اگر هم بشود زيرش پر از عصب است.عصبهايي كه حتي با يك سوال مسخره هم بهم مي ريزند.تقصير ما نيست كه مدام همه به هم مي رينند بعد هم آخرين لحظه كه دارند راهشان را كج مي كنند همه چهار سال /پنج سال نه ده سال را مي كوبند توي صورت آدم.بيا فكر كنيم زياد بوديم.جلو بوديم.براي همين به "گ" "ا" "م" تو و خودم مي گويم تنهايي با استرسش مي ارزد به بودن يك جا كش كه هيچ وقت نمي فهمي از كجا؟براي چي؟/بازم مي گم سهم من وتو هيچ كدام اينها نيست حتي اگر بعد از ده سال باشد.تو فكر مي كني دارد مي گذرد و اين گذشتن ردش مانده.ميروي موهايت را رنگ مي كني يا من مي ترسم حتي اين پسر بچه دو ساله را بغل بگيرم.اتفاقن اين چند روز مدام به اين "رابطه" فكر مي كنم/اتفاق عجيبي است/تنها چيزي است كه يكهو از روي معده_الكي هايش) از هيچ مي آيند.بعد شبيه يك دايره مي شود كه هر لحظه به محيطش اضافه مي شود.من دلم را به اين محيط كه فقط يك مشت ك...كش به قطرش اضافه مي كنند خوش نمي كنم.نه مي توانم بيرون بمانم نه داخلش...باور كن چيز غريبي است وقتي هم كه يكي كم مي شود اثرش را فقط تو كه بغل دستي اش بودي مي فهمي/بعد آنهايي كه اضافه مي شوند مي گويند كه چقدر خالي كنارت توي ذوق مي زد.از بس كه چشمهات را مي گرداندي.براي همين مي گويم خوب است بسته باشد و حق خودمان ندانيمش.

No comments: