Tuesday, February 20, 2007

Image and video hosting by TinyPic
اشتباه بود.نويد نوشته:هميشه كسي هست كه انتهاي سكوت را...نمي توانم بقيه ش را بنويسم چون در قطعيتش شك دارم.شايد بي حد شده م.در همه چيز.حتي اين آهنگي كه مدام ريپيت مي شود.با صداي بلند.انقدر كه از ديشب تا همين يك ساعت پيش همسايه ها اعتراضشان را اعلام كردند.اما آنقدر نفهم هستند كه از قيافه م نمي فهمند كه تبديل به دو بعد شده م.تخت و خالي.ناخنهايم را مدام نگاه مي كنم و بيشتر از همه آن سبابه ي براق را.پس بيخود اميدوار نباشيد.منتظر تماسم نباشيد و تماستان نيستم.درجه ي تبم آنقدر بالا نيست كه اين چيزي كه مي گويند دل را ببينم..اينجا يك نفرهست كه همه چيز را بي دقت مي خواند به جز اينجا را.بله.با شما هستم.اگر مي خندم/اگر صدايم نمي رسد از همان احتياط است.آخر من هميشه جلوي خودم در مي آيم.حالا هم قصد جانم را كرده ام.با چشمها و زبانم كه كوتاه نمي آيند.البته باز هم ناراحت نباشيد.چون ته ته ته وجود; چيزي مي گويد تا فردا.اما باز هم شاد نباشيد چون همگي يكسانيم و حتي اگر بگويند تا الان;من مي گويم فقط همين امشب/بعد از آن ديگر صدايي تكان نمي خورد..پس با اين برفي كه مي بارد حتمي قطع مي شوند.دستهايم را مي گويم.ديگر نمي خواهمشان.زياد شده بودند.گرم شده ند.نذرشان مي كنم.براي فردا.تا...
+يكي به من بگه همه همينقدر ساده و عجيب...؟

No comments: